مگر نه اين است كه خداوند سرنوشت كارهاى انسان و كارهايى را كه در آينده انجام مىدهد ـ حتى قبل ازتولد ـ مىداند، پس چرا خداوند انسانها را آزمايش مىكند؟
اين كه خدا ما را امتحان مىكند براى اين نيست كه چيزى بر علم او افزوده شود. فايده امتحانات الهى به خود ما برمىگردد نه خدا، امتحانات الهى فايدههاى زيادى براى ما دارد كه به برخى از آنها اشاره مىكنم:
1 ـ زمينهسازى براى پيشرفت انسان ونزديكتر شدن بنده به خدا (امتحان تقويتى): براى توضيح بيشتر، يادى از دوران نوجوانى خودم مىكنم: وقتى ما درس مىخوانديم ـ شايد حالا هم همين طور باشد ـ معلم يكى دو بار در هفته، اعلام مىكرد فلان روز «امتحان» مىگيرم. اسم اين امتحانها «امتحان قوّه» بود; يعنى براى تقويت بنيه علمى ما معلم امتحان مىگرفت، چون ما مجبور مىشديم براى امتحان بيشتر درس بخوانيم امتحانات ما نتيجهاى براى معلم نداشت و همه نتيجه به خودمان برمىگشت. معلم فايدهاى نمىبرد، ولى ما فايدههاى زيادى مىبرديم. معلم مهربان و دلسوز ما مىدانست كه بهترين راه پيش رفت ما امتحان است. پس به اين منظور از ما «امتحان قوّه» مىگرفت و «امتحان» اهميت داشت و نه «نتيجه امتحان».
بسيارى از امتحانات الهى هم براى تقويت ما است. خداوند مهربان مىداند كه ما با امتحان پيش رفت مىكنيم، به خداوند نزديكتر مىشويم، گناهان ما آمرزيده مىشود و.... به اين خاطر خداوند ما را آزمايش مىكند.
خدا مىفرمايد: «و شما را به چيزى [از قبيل] ترس و گرسنگى و كاهشى در دارايىها و جانها و محصولات امتحان مىكنيم و به صابران بشارت ده و نيز فرموده است: (اَلَّذينَ اِذا اَصـبَتهُم مُصيبَةٌ قالوا اِنّا لِلّهِ واِنّا اِلَيهِ رجِعون...); افرادى كه اگر به آنها مصيبتى برسد مىگويند: همه از خداييم و همگى به سوى او باز مىگرديم درود خداوند و رحمت الهى بر آنان باد و آنان، رستگارانند. (بقره، آيه 155)
خدا مىداند كه اگر يكى از فرزندان آقاى الف از دنيا برود آقاى الف صبر مىكند و به خاطر صبر كردن، درجهاش بالا مىرود. لذا او را با از دست دادن فرزند، امتحان مىكند. شايد بپرسيد چرا خدا بدون امتحان كردن درجه او را بالا نمىبرد؟ پاسخ اين است كه - چنان كه پيش از اين برايتان نوشتم - خدا براى هر چيز علتى قرار داده و تا علت نباشد نتيجه حاصل نمىشود. خدا براى هر مسير جاده و راهى قرار داده و از بىراهه نمىتوان به مقصد رسيد و يكى از راههاى دريافت رحمت الهى، صبر در برابر مشكلات است.
2. روشن شدن وضعيت راستگويان و دروغ گويان براى خودشان و ديگران: فرض كنيد خداوند هيچ كس را آزمايش نكند و مثلا بدون اين كه برادر «الف» و «ب» به دنيا بيايند، در قيامت از بين اين دو برادر، «الف» را مستقيماً به بهشت بفرستد و «ب» را با سر در جهنم فرو برد . آيا برادر «ب» حق ندارد بگويد خدايا مگر فرق من با برادرم چه بود كه او بهشتى شد و من جهنمى؟ اگر خدا بگويد: من علم داشتم كه اگرتوبه دنيا مىآمدى گناهكار مىشدى و به خاطر گناهانت به جهنم مىرفتى. آيا اين پاسخ براى برادر «ب» و همه افرادى كه آن را مىشنوند. قانع كننده است؟ آيا آقاى «ب» به دروغ ادعا نمىكند كه اگر او هم به دنيا مىآمد از نيكوكاران مىشد؟!
[1]. الميزان، ج 11، ص 35 ـ 380.
ادامه مطلب